کد مطلب:77685 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:109

خطبه 201-در باب حدیثهای مجعول











و من كلام له علیه السلام

و قد سئل سائل عن احادیث البدع و عن ما فی ایدی الناس من اختلاف الخبر.

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است و حال آنكه سوال كرده بود سائلی از حدیثهای دروغ و از آن چیزهائی كه در دست مردمان است از مختلف بودن حدیث از رسول خدا صلی الله علیه و آله.

فقال علیه السلام:

«ان فی ایدی الناس حقا و باطلا و صدقا و كذبا و ناسخا و منسوخا و عاما و خاصا و محكما و متشابها و حفظا و وهما و لقد كذب علی رسول الله صلی الله علیه و آله، علی عهده، حتی قام خطیبا فقال: «من كذب علی متعمدا فلیتبوا مقعده من النار»

و انما اتاك بالحدیث اربعه رجال لیس لهم خامس:

رجل منافق مظهر للایمان، متصنع بالاسلام، لا یتاثم و لایتحرج، یكذب علی رسول الله صلی الله علیه و آله متعمدا، فلو علم الناس انه منافق كاذب لم یقبلوا منه و لم یصدقوا قوله و لكنهم قالوا: صاحب رسول الله صلی الله علیه و آله رآه و سمع منه و لقف عنه، فیاخذون بقوله. و قد اخبرك الله عن المنافقین بما اخبرك و وصفهم بما وصفهم به لك، ثم بقوا بعده، فتقربوا الی ائمه الضلاله و الدعاه الی النار بالزور و البهتان؟ فولوهم الاعمال و جعلوهم حكاما علی رقاب الناس، فاكلوا بهم الدنیا. و انما الناس مع الملوك و الدنیا، الا من عصم الله. فهذا احد الاربعه.»

یعنی پس گفت علیه السلام: به تحقیق كه در دست مردمان حق است و باطل است و راست است و دروغ است و رفع كننده ی حكم است و حكم رفع شده است و عام است كه شامل همه ی اشخاص باشد و خاص است كه مختص به بعضی باشد و محكم است كه

[صفحه 859]

معنی او ظاهر باشد و متشابه است كه معنی او ظاهر نباشد و محفوظ از غلط است و موهوم است كه از روی وهم و گمان باشد. و به تحقیق كه دروغ گفته شد بر رسول خدا، صلی الله علیه و آله، در زمان حیات او، تا اینكه برخاست خطبه گویان، پس گفت: كسی كه دروغ گوید بر من دانسته، پس باید جای دهد مقعد خود را در آتش جهنم.

و نمی آورد حدیث را به تو مگر چهار كس، نیست از برای آنها پنجمی:

اول كسی است كه منافق است، ظاهركننده ی مر ایمان است، آراسته به اسلام است، پرهیز از گناه نمی كند و حرجی از گناه نمی بیند، دروغ می گوید بر رسول خدا، صلی الله علیه و آله، دانسته، پس اگر بدانند مردمان كه او منافق و دروغگو است قبول نمی كنند از او حدیث را، و قبول نمی كنند قول او را ولیكن مردمان می گویند كه مصاحب رسول خدا، صلی الله علیه و آله، است، دیده است او را و شنیده است از او و فراگرفته است از او احكام خدا را، قبول می كنند قول او را. و به تحقیق كه خبر داده است تو را خدای تعالی در قرآن از حال منافقان به آن چیز كه خبر داده است تو را و وصف كرده است ایشان را به آن چیز كه وصف كرده است ایشان را به آن چیز از برای تو، یعنی از مذمت ایشان و وعد بر عذاب ایشان، پس باقی ماندند بعد از رحلت رسول خدا، صلی الله علیه و آله و قرب منزلت جستند به سوی امامان جور و خلفای ضلالت و گمراهی و خوانندگان به سوی آتش جهنم، به سبب دروغ و بهتان گفتن بر رسول خدا، صلی الله علیه و آله، پس گردانیدند آن ائمه ایشان را صاحب اختیار كارها و حاكم بر مردمان و خوردند به سبب احكام باطل ایشان اموال دنیا را و نیستند مردمان مگر با پادشاهان و مال دنیا، مگر كسی را كه نگاه داشت خدا او را از شر شیطان. پس این كس یكی از آن چهار كس است،

«و رجل سمع من رسول الله صلی الله علیه و آله، شیئا لم یحفظه علی وجهه، فوهم فیه و لم یتعمد كذبا، فهو فی یدیه و یرویه و یعمل به و یقول: انا سمعته من رسول الله صلی الله علیه و آله، فلو علم المسلمون انه وهم فیه لم یقبلوه منه و لو علم هو انه كذلك لرفضه!

و رجل ثالث، سمع من رسول الله صلی الله علیه و آله شیئا یامر به، ثم نهی عنه و هو لایعلم، او سمعه، ینهی ثم امر به و هو لا یعلم، فحفظ المنسوخ و لم یحفظ الناسخ، فلو علم انه منسوخ لرفضه،

[صفحه 860]

و لو علم المسلمون اذ سمعوا منه انه منسوخ لرفضوه.

و آخر رابع، لم یكذب علی الله و لا علی رسوله، مبغض للكذب خوفا من الله و تعظیما لرسول الله، صلی الله علیه و آله و لم یهم، بل حفظ ما سمع علی وجهه، فجاء به علی ما سمعه، لم یزد فیه و لم ینقص منه و حفظ الناسخ فعمل به و حفظ المنسوخ فجنب عنه و عرف الخاص و العام، فوضع كل شی ء موضعه و عرف المتشابه و محكمه.»

یعنی و كسی است كه شنید از رسول خدا، صلی الله علیه و آله، چیزی را كه حفظ نكرد آن را بر وجهی كه رسول، صلی الله علیه و آله، گفته بود، پس غلط كرد در آن و قصد نكرد دروغ را، پس آنكس آنچه در پیش او بود روایت می كرد و عمل به آن می كرد و می گفت كه من شنیده ام آن را از رسول خدا، صلی الله علیه و آله، پس اگر دانسته بودند مسلمانان كه او غلط كرده است، قبول نمی كردند آن خبر را از او و اگر می دانست آن كس كه آن خبر چنان است، هر آینه ترك می كرد آن را.

و كس سیم كه شنیده است از رسول خدا، صلی الله علیه و آله، چیزی را كه امر می كرد به آن چیز، پس نهی كرد رسول خدا از آن و آن كس ندانست نهی آن را، یا آنكه شنید كه رسول خدا نهی می كرد چیزی را پس امر كرد به آن، و آن كس ندانست آن امر را، پس حفظ كرد آن حكم اول را كه منسوخ شد و حفظ نكرد حكم ثانی را كه ناسخ حكم اول بود، پس اگر می دانست كه آن حكم اول منسوخ است، هر آینه ترك می كرد آن حكم را و اگر می دانستند مسلمانان وقتی كه می شنیدند آن را از او كه آن حكم منسوخ است، هر آینه ترك می كردند آن حكم را.

و كس دیگر چارمی است كه دروغ نگفته است بر خدای تعالی و نه بر رسول خدا و دشمن دارد مر دروغ گفتن را از جهت ترس خدا و تعظیم رسول خدا و گمان و غلط نكرده است، بلكه حفظ كرده است آنچه را كه شنیده است بر وجهی كه شنیده است، پس آورد آن را بر نهجی كه شنیده است، زیاد نمی كند در آن و كم نمی كند از آن و حفظ كرده است ناسخ را، پس عمل كرده است به آن و حفظ كرده است منسوخ را، پس اجتناب كرده است از آن و شناخته است خاص را و عام را پس گذاشته است هر چیزی

[صفحه 861]

را در مكان خود و شناخته است متشابه را و محكم آن را.

«و قد كان یكون من رسول الله، صلی الله علیه و آله، الكلام له و جهان: فكلام خاص و كلام عام، فیسمعه من لایعرف ما عنی الله به و لا ما عنی به رسول الله، صلی الله علیه و آله، فیحمله السامع و یوجهه علی غیر معرفه بمعناه و ما قصد به و ما خرج من اجله و لیس كل اصحاب رسول الله، صلی الله علیه و آله، كان یساله و یستفهمه، حتی ان كانوا لیحبون ان یجی ء الاعرابی او الطائری (الطاری ء) فیساله حتی یسمعوا. و كان لا یمر بی من ذلك شی ء الا ما سالت عنه و حفظته.

فهذه وجوه ما علیه الناس فی اختلافهم و عللهم فی روایاتهم.»

یعنی و به تحقیق بود كه صادر می شد از رسول خدا، صلی الله علیه و آله، كلامی كه از برای او دو وجه بود: پس كلامی كه مختص به بعضی بود و كلامی بود كه از برای همه بود، پس می شنید آن كلام را كسی كه نمی شناخت آنچه را كه قصد كرده است خدای تعالی به آن كلام و نه آنچه را كه قصد كرده است رسول خدا، صلی الله علیه و آله به آن كلام، پس برمی داشت سامع آن كلام را و توجیه می كرد آن را بدون شناسائی به معنای آن و به آنچه قصد شده است از آن و به آنچه بیرون آمده است آن كلام از جهت آن. و نبودند تمام اصحاب رسول خدا، صلی الله علیه و آله كه سوال كنند از او و طلب فهم كنند از او، تا اینكه بودند كه دوست می داشتند اینكه بیاید بادیه نشینی یا تازه درآمده ای، پس سوال كند از او علیه السلام، تا اینكه بشنوند جواب را. و بود كه نمی رسید به من از آن كلام دو وجه دار چیزی مگر اینكه سوال می كردم رسول خدا را از آن و حفظ می كردم آن را.

پس این بود جهتهای آن چیزی كه بودند مردمان بر آن در مختلف شدن ایشان و سببهای ایشان در اختلاف روایات ایشان.

[صفحه 862]


صفحه 859، 860، 861، 862.